عروس پاییز

عروس پاییز

زن قوی
عروس پاییز

عروس پاییز

زن قوی

سلام دوستان گلم

میگن هر چی نوشته بشه و ثبت بشه کائنات تمام تلاششو میکنه که اتفاق بیفته.حالا واسه من برعکسه.

یادتونه گفتم روابط علی و بابا خوبه؟؟؟؟

دیروز صبح خواهرم و شوهرش خونمون بودن.

من داشتم کمدمو میچیدم.

اما صداشونو کامل میشنیدم

ما هر سال شبی که فرداش سال تحویله یه مهمونیه خودمونیه کوشولو میگیریم.

دیروزم مامان گفت شنبه شب علی نیست بذار یکشنبه شب که میاد دورهمی مهمونی بگیریم.

که خواهرمون فرمودن وا؟؟؟؟ مگه میشهههه؟؟؟؟

و پدر گرامی نیز فرموندن به درک که نیست!!!!!!!!!!!!!!!!!

این ادبیات از بابای من بعید بود ومن کلی تعجب کردم.

بغضی شدم.

یه نیم ساعت تو اتاق موندم و خودم و سرگرم کردم که مادر شوهر زنگید.

گفت فردا که نه شوهر خواهرشوهری هست نه علی پس من واسه یکشنبه شب منتظرتونم.

منم گفتم آره میاییم.

بعد گفتم صبح فردا ش میخواییم بریم سمت دماوند خونه باغشون.

با من ومن گفت خوب میشه بیایین شما هم

بنده خدا میترسید من لابد میخوام با خانواده ام باشم.

من هر موقع دیگه ای بود میگفتم نه نمیاییم ولی بدون لحظه ای فکر گفتم میاییم.

با اینکه اونجا سرد و شلوغه و میدونم خواب تعطیله ولی میخواستم از خانواده دور باشم از همه جز مامانم که عاشقشم و دوست دارم بذارمش تو کیفم همه جا ببرمش.

کلییییییی ذوق کرد و صداش مثه جیغ بود از خوشحالی.

من . رفتم بیرون بابا با یه اخم بی دلیل زل زده بود به تی وی.خواهرم اینا هم مثلا حواسشون  به من نبود.

رفتم تو آشپزخونه مامانمو از پشت بغلش کردم. بوسیدمش.

گفت علی کی میاد؟؟؟

نگام کرد دیدم چقدر نگرانه.

گفتم پس فردا خونشون دعوتیم میاد اینجا یسر به شما میزنه ومیریم با هم.

دو روزم میریم دماوند.

گفتم و رفتم تو اتاقم.

حالا همشون به من زل زدن.

هنوز هم دلیل این حرفا و رفتاراشونو نمیدونم.

اونم با علی که انقدر مظلومه بچه

نمیخوام ازش دفاع کنم الکی ولی کارشون واقعا واسم قابل درک نیست.

دلم گرفت شب عیدی.


نظرات 4 + ارسال نظر
خانوم خونه دوشنبه 2 فروردین 1395 ساعت 13:58 http://www.ganje-man.mihanblog.com

فدای دلت بشم...با چه دوقی اومدم وبت که بگم عیدت مبارک و من برگشتم و دل تنگ بودم که یهو پستات ناراحتم کرد

فدای تو بشم ببخشید نگرانت کردم

mino یکشنبه 1 فروردین 1395 ساعت 23:44 http:// minoooo182.blogfa.com

سلام عزیزم من تازه با وبلاگت آشنا شدم.اول از همه سال نو را بهت تبریک میگم ان شاالله اتفاق های خوب برای شما وشوهریتون وهمه عزیزانتون رقم بخوره.شاهد عروس شدنت تو سال جدید باشم.دل ناز ت گرفته ان شاالله دیگه هیچوقت نگیره.میدونم چه راه سختی را گذروندی تا به اینجا رسیدی خدا خودش همیشه مواظبت باشه.چه دختر آروم وگلی هستی میخوام دوستم بشی

سلام عزیزم
مرسی مینو جان سال نوی توام مبارک.
لطف داری گلم.
معلومه که دوستم میشی باعث افتخاره.
دلم آغوش یه دوست میخواد که بی دغدغه بی سوال و جواب از ته دلم سیر گریه کنم.

رهگذر یکشنبه 1 فروردین 1395 ساعت 20:16

کائنات چرت و پرتیه که افراد بی دین میخوان جایگزین خدا کنن
کائناتی وجود نداره
هرچی هست خواست و اراده خداست
سعی کنید رابطه هاتون رو درگیر هم نکنید
یعنی رابطه پدرتون با همسرتون ربطی به رابطه شما و پدرتون ویا شما و همسرتون نداشته باشه
همرو با هم مدیریت کنید جوری که هیچکدوم به دیگری لطمه نزنه
در نهایت قراره شما تا آخر عمرتون کنار همسرتون زندگی کنید

شبنم یکشنبه 1 فروردین 1395 ساعت 18:26

سلام عزیزم
عیدت مبارک
ایشالا روزهای قشنگی پیش رو داشته باشی

سلام عزیزم مرسی همچنین برای شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد