عروس پاییز

عروس پاییز

زن قوی
عروس پاییز

عروس پاییز

زن قوی


ما پونزده نفریم که هفت ساله با هم دوستیم. 

ورودی ۸۵ تا ۸۸ دانشگاه تهران.

از رشته های مختلف.

اینها از بهترین بهترین دوستهای منن.

از دیروز تو گروه دو تا از بچه ها اصرار پشت اصرار که امروز یه قرار بذاریم همه هم بیان.

خب روز  غیر تعطیل بود

یسریا سر کار بودن یسریا یا دانشگاه داشتن  یا کار ما هم که  فردا مسافریم باید به یسری  از کارهامون میرسیدیم گفتیم نه بذارید هفته دیگه و فلان و اینها.

انقدررر اصرار  که همه اکی کردیم. 

امروز ساعت دو تا شش قرار و اکی کردیم که هر کی هر وقت تونس بیاد.

من طرفهای سه رسیدم و به معنای واقعی سورپرایز شدم.

آرمین عزیزم یکی از بچه ها که سه ساله رفته کانادا اومده بود و این قرار درواقع واسه اون بود.

بعد سه سال یکی از بهترین دوستامو دیدم که تو سختترین روزها و شیرینترین و قشنگترین خاطره هام کنارم بود.

ای جانم اینقدررر آقا شده بودد. 

یسری از بچه ها واسه فردا و پس فردا قرار سفر گذاشتن.

حیف ما نیستیم.

آها علی ام ساعت یه ربع به شش اومد

من با علی تو این گروه آشنا شدم.

##چقدر زود گذشت کاش میشد هیجده سالگیم تا بیست و دو سالگیم و دوباره  زندگی کنم.####


خدایا وسط این شلوغ پلوغیام نشونه هات بهم میرسه.

دیروز کلی غر زدم واسه تنهایی.

امروز انداختیم پیش کلی دوست.مرسییی مرسیییی مرسییییی.


اینقدر تو کافه سلکشن بهنام بانی و شهاب مظفری و آرش و..گوش دادم چاکراهام بسته شدن