عروس پاییز

عروس پاییز

زن قوی
عروس پاییز

عروس پاییز

زن قوی

ما آبان هم کنسرت همین  خواننده رفتیم.

من دوسش دارم چون.علی چند تا آهنگش و شنیده بود.ولی شناخت اونجوری نداشت.کلا خواننده ایرانی دوست نداره.ولی من میگم همینها که از بقیه بهترن و حداقل کنسرتش و بریم.

خب بعد کنسرت گف راضی نبوده.

الان هم با اینکه خودش بلیط خریده ریز ریز داره غر میزنه واسه پنجشنبه.

هیچ کسم از دور و بریام طرفدار این خواننده نیست.

فک کنم باید تنها برم

یاآگهی بزنم به یک همراه جهت کنسرت نیازمندیم....


دیدین حس قبل از قرارهای عاشقانه ی یواشکی چه  شکلیه؟؟؟یه دلشوره ی دلنشین یه  ذوق خوب.یه هول شدن یه اضطراب شیرین.

من از صبح بی دلیل همین حس ها رو دارم.حس خوبیه.نمیدونم چرا این شکلیم ولی خوبه.بااین که سر کار چند تا سوتی دادم همش تو هپروت بودم بازم خوب بوداما هیچ توجیهی هم براش ندارم.


ما قول دادیم که برا هم ولن کادو  نخریم که یع روزی تو سال (هر روزی که دوس داشتیم) واسه هم روز عشق بگیریم.

علی پنجشنبه با یه دسته گل نرگس و دو تابلیط کنسرت اومد.

خب من منتظر نبودم در نتیجه سورپرایز شدم.

ولی من هیچی نخریده بودم براش و در نتیجه حس خوبی نداشتم.

حالا میخوام برای عید یه ساعت خوب بخرم براش که هم جبران روز عشق بشه هم برای عیدیش باشه.


جمعه عصر بالاخره رفتیم برای تراسمون میز و صندلی خریدیم.

از بس تنبلی کردیم شد یکسال.

وقتی چیدیم خیلی قشنگ شد خیلی عاشقش شدم. 

دیگه همش میشینم توبالکن.

اگه از محل ما رد شدین یه دختر و با شلوارک و ژاکت تو بالکن دیدین اون منم


کنسرت کاوه آفاق این غم های اخیر رو میشوره میبره.

بعد از مدتها برای یع چیزی هیجان دارم.

حس خوبیه.



از این زندگی هوگه ای که علی برامون ساخته خوشم نمیاد



پی نوشت:زندگی بر پایه هوگه یعنی  در لحظه زندگی کردن شادی لحظه ای.یجور ساده گرفتن زندگیه‌.صبح زود از خواب بیدار شدن و خورردن نوشیدنی گرم و کتاب خوندن از کارهای اولیه است.مداما در حال مطالعه ان.مثلا یک دقیقه رو از دست نمیدن.و کلی چیزهای دیگه.من از این چهارچوب ها خوشم نمیان .چند تامنبع انگلیسی هم دارن.

من کم و بیش نگاه کردم بهشون ولی نخوندمشون.

اینکارها یجور ژست گرفتنه.که من خوشم نمیاد.البته این نظر شخصی منه.من از ژست روشنفکری خوشم نمیاد‌ میرن تو گرونترین کافه ها و گرونترین قهوه ها رو میخورن و گرونترین لباسها رو که همه هم مارکن میپوشن و بعد ادعا بر ساده گرفتن زندگی رو دارن.خب نمیخونه با هم.علی هزارون تا لباس داره که یک بار هم نپوشیده باز هم خرید میکنه!!!!  

خب واقعا من دوست دارم روزهای تعطیل تا ۹ بخوابم اصلا یه روزی  نمیخوام نه درس بخونم نه کتاب؛ مگه من ماشینم که برنامه بگیرم؟؟؟؟ ولی خب اینها چهارچوب دارن واسه خودشون.

چیزهای دیگه هم هست ولی من همیناش و گفتم. 







دیدین  بعضیا چقد موج منفین.

یکی از دوستهای من  همیشه از همه شاکیه.اگه بپرسی ازش چته نمیگه.اگه نپرسی میگه احوال نمیگیری.شرایط خودش و سخت ترین شرایط میدونه ولی این بدی شرایط به خاطر نوع نگاهشه.

امروز عصری با بچه ها اومدن خونه ما.اینقدررررر بق کرده بود و غر زد که جو و بهم ریخت.

خب  خیلیا شرایط اون و داشتیم.

هم درس خوندیم هم کار کردیم.

خیلی از بچه ها مادر هم بودن ولی قدر این غر نزدن.

دیدن دوست باید حالت و خوب کنه  نه اگه بهدش احساس خستگی کنی.

البته همه مون روز خوب داریم روز بدم داریم ولی این همه ی روزاش بده.

اگه همین یه مورد و فاکتور بگیریم بقیه چیزها خوب  بود و دیداری با بچه ها تازه کردیم.

چرا بهمن تموم نمیشه؟؟