عروس پاییز

عروس پاییز

زن قوی
عروس پاییز

عروس پاییز

زن قوی

Lady macbeth میبینم.خونه سرده یکم پتو مسافرتی و میپیچم دور خودم ولی کولر و خاموش نمیکنم 


چنارهای روبروی خونمون از اول مرداد برگاشون زرد شدن و من دلم براشون میسوزه هنوز پاییز نشده از گرمای زیاد خشک شدن.


دلم پاییز میخواد.


دکتر آزمایشگاهمون خیلی مهربونه و من دوسش دارم زیاد.کلا من از اون نسل خوشم میاد.اواسط تا  اواخر دهه پنجاه و اوایل ده شصت .

خیلیییی دوران خوبی داشتن.دور از فضای مجازی بودن درست وسط وسط فضای حقیقی بودن.خیلی پرشورتر از نسل ما بودن.من اونقدر که با این خانم جورم با اون چهار تا همکارم صمیمی نیستم.

آقا من اشتباهی به دنیا اومدم

من باید خیلی خیلی خیلی قبل تر به دنیا میومدم.

مثلا اوایل قرن بیستم تو انگلیس.

با اون لباسهای پف دار و کلاههای خوشگلشون. 


بدون تکنولوژی.


اگه سفر در زمان باشه من میرم به گذشته.

کوچکترین تمایلی برای دیدن آینده ندارم.

از فیلمهای تخیلی اون سبکیم  خوشم نمیاد.


این فیلمی که میبینم به سبک قدیمه و واسه همین دوباره یادم افتاد که من اشتباهیم .من مال چند قرن پیشم.



اولین شب تنهایی به دعوا  تو تلگرام  با علی گذشت.

طبق معمول سر خانواده اش.

اولین شب رویایی