عروس پاییز

عروس پاییز

زن قوی
عروس پاییز

عروس پاییز

زن قوی

خبر

اگه خدا بخواد یه خبرایی هست و داره میشه واسمون انرژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژی مممممممممممثثثثثثثثثثثثثثبت بفرستین..........

سلام و درود ظهرتون به نیکی وشادی

اینجانب از 7 صح آزمایشگاه دانشگاه بودم و آزمایشمو با ماده سوم پیشنهادی انجام دادم....

عااااالی بود واقعا فیلمم گرفتم به استادمم  نشون دادم خیلی تعریف کرد.پنج تا هم محیط کشت  داشتم که گذاشتم هفته بعدی نتیجشو ببینم اگه بشه عکس بگیرم که تماما از کارهای دست ساز خودم!!!!!تو پایان نامه استفاده بشه

شاید باورتون نشه از لیستم 15 مورد خط خورد.....هوراااااا

مونده نتایج محیطهای کشت

ترجمه مقالات(خیلی کم مونده فقط چهارتا مونده)

ساخت ورد و پاورپوینت

نشان دادن به استاد

حل مشکلات ونهایی کردن ورد و پاور

پیش دفاع ووووووو

دفاع نهاییی

حالا تهیه مکتوب پایان نامه و ریختن روی سی دی هماهنگی سالن دفاع و آموزش و... یه سری از کارارو ننوشتم چون کار آنچنانی نداره

واسم دعااا کنید خیلی من الان تو تاکسی توراه اداره ام وبا گوشی میتایپم در این حد ذوق دارم که بالاخره ارشدمو میگیرم.

خدایا شکرت که کنارم بودییی

پی نوشت:من که دانشگاه دولتی بودم  نزدیک یه تومن خرجم شد وای به حال بچه های آزاد خدا جونم هوای اونارم داشته باش مرسییییی


سلام صبح اول هفته تون بخیر وشادی...

پنجشنبه صبح دیر بیدار شدم ولی از 12 نشستم سر پایان نامه ام.یه مقاله پیدا کردم که یه آقای محلاتی نوشته بودن و جواب خیلی از سوالای منو داشت.منم بهشون ایمیل زدم و ایشون واقعا بدون هیچ چشم داشتی کلیییی کمکم کردن و واسه یه آزمایشی که نتبجه جالبی نمیگرفتم یه ماده سوم معرفی کردن و گفتن حتما نتیجه میده.

چندتا مقاله خوب و پر بارم بهم معرفی کردن چون خودشون دانشجوی دکترا هستن وهنوزم رو این موضوع کار میکنن خیلی مسلط بودن رو این زمینه و من واقعا ممنونشونم.

دوشنبه قراره برامون جشن بگیرن که من نمیرم با استادم هماهنگ کردم برم دانشگاه یکم کارامو انجام بدم.

دیروزم باز یکم به کارای پایان نامه رسیدم که ساعت طرفای 2بود همسری زنگ زد که 6 حاضر باش میام دنبالت بریم بیرون گفت ماموریت داره واسه شنبه بره کرج الانم داره میاد تهران.

دیگه بال درآوردم.

کم کم نهار خوردمو یکم جمع و جور کردم خونرو دوش گرفتم و حاضر شدم.همسر جونم اومد دنبالم.عزیزم گفت بریم ولن و پیش پیش جشن بگیریم.وتقعا سورپرایزم کرد.

گفت واسه  شام بریم رستوران.. گردان ...برج میلاد خوستم بگم نه ولی دیگه تو ذوقش نزدم.

رفتیم برج .میلاد یکم چرخیدیم ورفتیم واسه شام.

ویوش واقعا عالی بود جای دلپذیری بود.انواع واقسام سالادارو داشت از سالاد روسی و مکزیکی و فرانسوی گرفتهه تا سالاد ماکارانی و ذرت مکزیکی و کلی خوراکی دیگه.وقتیم وارد میشین با نوشیدنی ازتون پذیرایی میکنن وکلا کارکنانشون خیلی خوشروان.اما دستت واسه انتخاب غذا بسته است.

کلا چهار پنج تا بشقاب بهت پیشنهاد میکنن؛ مثه بشقاب ایرانی؛ استیک؛پرندگان و غذای دریایی که همسر بشقاب ایرانیو انتخاب کرد و منم بشقاب استیک.

غذاش سرد و بی کیفیت بودو به نسبت پولی که میدادی بی مزه بود واقعا.خلاصه اینکه بعد از رستوران اسفندیا.ر این بار دومی بود که نقره داغ شدم.اسفندیار که نه ویو داره نه غذا و واقعا افتضاحه.اینگونه بود که حسرت خوردم چرا نارنجستان یا نائب نرفتیم.ولی به همسر هیچی نگفتم که تو ذوقش نخوره.

ولی تجربه جالبی بود.

خلاصه سورپرایز خوبی بود و کلی از شوهری تشکر کردم.

این بود انشای من.فهلاااا عشقای من...

خواننده

خوشحالی یععنی بزنی زیر آواز بخونی و بگی وابستت شدم و به تو کردم عادت دیوونتم عشقم تو باید مال من باشی بعد بابات یهو بگه خدایی صداش از خواننده های استیج هم بهتره ها.

اونجاست که به مهر پدری پی میبری و میفهمی تنها کسی که همیشه بی دلیل و با دلیل ازت تعریف میکنن پدر و مادرتن.

خدایی من صدام واسه خوندن خوب نیست خخخخخخخخخ.

چه خوبه که تا ۹ صبح خوابیدم بعد تا 10 تو جام وول خوردم تازشم فردا هم تعطیله.