عروس پاییز

عروس پاییز

زن قوی
عروس پاییز

عروس پاییز

زن قوی

سلام بچه ها خوبید؟

هنوز کسی اینجارو میخونه؟

البته حق هم دارید کلا غیب شدم انگار. هر چقدر به عروسی نزدیکتر میشیم جای اینکه کارامون کمتر بشه هی بیشتر و بیشتر میشه.اول یه چیزو بگم سریع.

 من واسه انتقالی خیلی خیلی التماس خدارو کردم و هیچ جوره دلم راضی نمیشد زندگیم و تو یه شهر غریب و کوچیک شروع کنم و کلی به همه جا دخیل بستم و التماس کردم ولی نشد.

وقتی که خونمون و تو یه شهر دیگه گرفتیم یه بغض گنده افتاد تو گلوم.

 تا تهران تحمل کردم.

 رسیدیم تهران بغضم ترکید و بعد کلی گریه پرونده انتقالی و واسه همیشه بستم و به خودم قول دادم با شرایطم کنار بیام.

افتادم دنبال تکمیل جهاز و کارهای دیگه.

تا هفته پیش.

ما معمولا وقتی سر کاریم به هم زنگ نمیزنیم.

 یکشنبه من دیدم از علی پنج تا میس کال دارم.

بهش زنگ زدم و گفت بیست و پنج اردیبهشت سال آینده باید خودش و برای کار تو تهران معرفی کنه.

بله انتقالی ما جور شد.

هر چند برای سال آینده است ولی خوشحالم کرد واقعا.

میتونم این هشت ماه و راحتتر تحمل کنم و واقعا برام سورپرایز بود من کاملا ناامید بودم و این برام خیلی خوشحال کننده بود.

انگار هر چیزی بهش فکر نکنی و به حال خودش رها کنی راحتتر پیش میره و زودتر به مقصد میرسه.

خب اینم از این.

بچه ها چرا خرید جهاز انقدرررر سختهههههه؟

چرا تموم نمیشه.

من هی لیست مینویسم میرم میخرم و میام باز کمه.

هنوز پرده نخریدم .

دلمم نمیاد خیلی پول بدم آخه مدل پرده خور خونه ار.ا.ک ما با خونه تهرانمون خیلی فرق داره و واقعا این همه باید پول پرده بدم واسه هشت ماه؟؟

ولی چاره ای ندارم نمیشه خونه بی پرده بمونه که.

اوایل هفته دیگه میریم اتاق خوابمون و میچینیم و ایشالله اوایل شهریور هم میریم خونه رو میچینیم.

بعدش تازه میفتم دنبال خرید وسایل تزیینی.

واقعا رسوم ما دست و پاگیره.

خانواده ها هم نمیذارن اینهارو حذف کنیم و  میگن زشته و اینا.

من واقعا از این همه برو و بیا خسته شدم ولی چاره ای هم نیست.

استرس اینکه پول کم نیاریم هم خیلی بهم فشار میاره.

کلا روزهای سختیه.


پرو خام لباس هم رفتم عالی بود و کلی دوسش داشتم و تور هم بلند سفارش دادیم.

لباس دامادی هم خریدیم.

کل میرداماد و تجریش و زیر و رو کردیم بعد دوروز علی رضایت داد و خرید.


اینهارو گفتم برای اینکه ببخشید اگه نیستم و کم میام و کم بهتون سر میزنم و عذر تقصیر.

برام دعا کنید عشقهای من.

پست بعد ایشالله عکس دار و عکس لباس عروس و میذارم البته خامه ها ولی من دوسش دارم 

فعلااا


نظرات 5 + ارسال نظر
مهسا ر ب شنبه 23 مرداد 1395 ساعت 09:20 http://mahsa6812.blog.ir

چه عجب مهسا بانو پیداش شد
عزیزم درک می کنم چقد سرت شلوغه، انشالا عروسیت به خوبی بگذره و بهترین شب زندیگتو تجریه کنی
منتظر عکس هستم من

فدات عزیزم

نیلو پنج‌شنبه 21 مرداد 1395 ساعت 15:16

کجایی تو؟میخواستم ازت در مورد یِ جای مطمئن برای انتخاب رشته بپرسم..
پستتُ نصفه خوندم میام کامل میخونم

ای جانم ببخشید

بانو سه‌شنبه 19 مرداد 1395 ساعت 16:40 http://manvahamsaram94.blogfa.com

سلام عزیزم
کجایی دختر؟؟
دلم تنگ شده واست
خوشحالم انتقالیت جور شده
یعنی شما این هشت ماه اراک میری سرکار؟؟یا اصلا سرکار نمیری؟؟
یا تهران زندگی میکنی؟؟
واسم مبهمه
برای انتقالی منم دعا کن

سلام گلم اراک ساکنیم ایشالله جور میشه

خانوم خونه یکشنبه 17 مرداد 1395 ساعت 16:32

عزیزم...میدونم سرت شلوغه...
به کارات برس حسابی
قربونت بشم...لحظه های جهاز خریدن گاهی کلافه میشیم...

مرسی عزیزم

sarina78 یکشنبه 17 مرداد 1395 ساعت 10:03 http://www.arosak78.blogfa.com

اره بابااا....چرا نخونیم؟؟؟
بسلامتی...
قبل عروسی همین هست...همه چی قلنبه میشه عزیزجان...

فدات شم خانومی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد