ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
خواهرشوهر یک ماه پیش ماشین خرید شیرینی به همه نون خامه ای!!!!!!!!!!! داد.
حالا از ما شام میخواد.
اونم بریم دربند یا درکه یا میگه بریم لواسون!!!
چقدررر همتون پر رویین. خودت یه جعبه نون خامه ای میگیری دستت میایی و خجالتم نمیکشی.
علی ساده ام میگه باشه.
اومدیم خونمون گفتم هیچچچچ جا نمیریم.
جمعه نهار بریم خونه بابات همونجا غذا از بیرون بگیر.
قیافه اش رفت تو هم.
گفتم با این پا معذبم برم جایی.
گفت بذاریم گچ پات و وا کنیم بعد بریم.
گفتم دیر میشه.
حالا تا فردا ببینیم چی میشه.
میخوام مقاله ی جدید بنویسم.فقط در حد خواستنه و هیچ نلاشی نمیکنم براش.
کلا یکی از دلایلی که باعث شده من توی زندگیم پیشرفت نکنم همین شیرینی خواستن بقیه اس
ولی جدای از شوخی
آخه یعنی چی شیرینی خواستن
طرف خودش باید با میل خودش و پیشنهاد خودش شیرینی بده نه زوری
پسرک توام یه وبلاگ بزن من هیچی نمیدونم ازت خب
حالا تو بخواه ولی تعیین تکلیف نکن خیلی بدم میاد ازشون