عروس پاییز

عروس پاییز

زن قوی
عروس پاییز

عروس پاییز

زن قوی

همه رفتن سفر فقط ما موندیم خونه حوصله ام سر رفته.

با این پا حبس شدیم تو خونه.


خواهرشوهر یک ماه پیش ماشین خرید شیرینی به همه نون خامه ای!!!!!!!!!!! داد.

حالا از ما شام میخواد.

اونم بریم دربند یا درکه یا میگه بریم لواسون!!!

چقدررر همتون پر رویین. خودت یه جعبه نون خامه ای میگیری دستت میایی و خجالتم نمیکشی.

علی ساده ام میگه باشه. 

اومدیم خونمون گفتم هیچچچچ جا نمیریم.

جمعه نهار بریم خونه بابات همونجا غذا از بیرون بگیر.

قیافه اش رفت تو هم.

گفتم با این پا معذبم برم جایی.

گفت بذاریم گچ پات و وا کنیم بعد بریم.

گفتم دیر میشه.

حالا تا فردا ببینیم چی میشه.

 


میخوام مقاله ی جدید بنویسم.فقط در حد خواستنه و هیچ نلاشی نمیکنم براش.



ماشین جدیدو خرید.

زنگ زد بیا پایین بریم دور بزنیم.

لنگون لنگون رفتم جلوی در.

میخواستم  نشون بدم هیچ ذوقی ندارم.

چون راضی نبودم که همچین هزینه ای کنیم واسه ماشین.

ولی وقتی سوار شدیم و دور زدیم نیشم تا بناگوش باز شد و هی لعنت فرستادم به شانس و پام که نمیتونم پشینم پشت فرمون.

خداروشکر.

امیدوارم همه بی ماشینها ماشین دار بشن.

عالی جان برات دعا کردم  هرچه سریعتر یه ماشین حوشگلتر بگیرید.

خواهر شوهر تو این بیست روز یک بار اومده سر زده .

اونم  یک ساعت.

تو اون یک ساعت من اصلا باهاش حرف نزدم فقط جواب احوالپرسیش و دادم.

الانم زنگ زد به گوشیم جواب ندادم.

حوصله اشو ندارم.

فقط وقتی کار داره میاد سراغ من.

ولی اعصابم و بهم نمیریزم.

هوا چه خوبه .

یعنی عالیه.

تهرانم خلوت شده .

علی رفته ماشین ببینه که اگه شد بخرتش

تا قسمت چی باشه


بیست ویکم باید گچ پامو باز کنم ولی انگشت کوچیکه پام هنوز درد داره.البته اون آتل داره.چمیدونم چی میشه. 

منتظرم پنج تا ازدوستام بیان عیادتم.

تو این بیست روز بار سومشونه میان.

بس که دو بار پیش خوش گذشته بهمون.

لعنتیا اینجا شده پاتوقشون