عروس پاییز

عروس پاییز

زن قوی
عروس پاییز

عروس پاییز

زن قوی

دیدین حس قبل از قرارهای عاشقانه ی یواشکی چه  شکلیه؟؟؟یه دلشوره ی دلنشین یه  ذوق خوب.یه هول شدن یه اضطراب شیرین.

من از صبح بی دلیل همین حس ها رو دارم.حس خوبیه.نمیدونم چرا این شکلیم ولی خوبه.بااین که سر کار چند تا سوتی دادم همش تو هپروت بودم بازم خوب بوداما هیچ توجیهی هم براش ندارم.


ما قول دادیم که برا هم ولن کادو  نخریم که یع روزی تو سال (هر روزی که دوس داشتیم) واسه هم روز عشق بگیریم.

علی پنجشنبه با یه دسته گل نرگس و دو تابلیط کنسرت اومد.

خب من منتظر نبودم در نتیجه سورپرایز شدم.

ولی من هیچی نخریده بودم براش و در نتیجه حس خوبی نداشتم.

حالا میخوام برای عید یه ساعت خوب بخرم براش که هم جبران روز عشق بشه هم برای عیدیش باشه.


جمعه عصر بالاخره رفتیم برای تراسمون میز و صندلی خریدیم.

از بس تنبلی کردیم شد یکسال.

وقتی چیدیم خیلی قشنگ شد خیلی عاشقش شدم. 

دیگه همش میشینم توبالکن.

اگه از محل ما رد شدین یه دختر و با شلوارک و ژاکت تو بالکن دیدین اون منم


کنسرت کاوه آفاق این غم های اخیر رو میشوره میبره.

بعد از مدتها برای یع چیزی هیجان دارم.

حس خوبیه.



از این زندگی هوگه ای که علی برامون ساخته خوشم نمیاد



پی نوشت:زندگی بر پایه هوگه یعنی  در لحظه زندگی کردن شادی لحظه ای.یجور ساده گرفتن زندگیه‌.صبح زود از خواب بیدار شدن و خورردن نوشیدنی گرم و کتاب خوندن از کارهای اولیه است.مداما در حال مطالعه ان.مثلا یک دقیقه رو از دست نمیدن.و کلی چیزهای دیگه.من از این چهارچوب ها خوشم نمیان .چند تامنبع انگلیسی هم دارن.

من کم و بیش نگاه کردم بهشون ولی نخوندمشون.

اینکارها یجور ژست گرفتنه.که من خوشم نمیاد.البته این نظر شخصی منه.من از ژست روشنفکری خوشم نمیاد‌ میرن تو گرونترین کافه ها و گرونترین قهوه ها رو میخورن و گرونترین لباسها رو که همه هم مارکن میپوشن و بعد ادعا بر ساده گرفتن زندگی رو دارن.خب نمیخونه با هم.علی هزارون تا لباس داره که یک بار هم نپوشیده باز هم خرید میکنه!!!!  

خب واقعا من دوست دارم روزهای تعطیل تا ۹ بخوابم اصلا یه روزی  نمیخوام نه درس بخونم نه کتاب؛ مگه من ماشینم که برنامه بگیرم؟؟؟؟ ولی خب اینها چهارچوب دارن واسه خودشون.

چیزهای دیگه هم هست ولی من همیناش و گفتم. 







دیدین  بعضیا چقد موج منفین.

یکی از دوستهای من  همیشه از همه شاکیه.اگه بپرسی ازش چته نمیگه.اگه نپرسی میگه احوال نمیگیری.شرایط خودش و سخت ترین شرایط میدونه ولی این بدی شرایط به خاطر نوع نگاهشه.

امروز عصری با بچه ها اومدن خونه ما.اینقدررررر بق کرده بود و غر زد که جو و بهم ریخت.

خب  خیلیا شرایط اون و داشتیم.

هم درس خوندیم هم کار کردیم.

خیلی از بچه ها مادر هم بودن ولی قدر این غر نزدن.

دیدن دوست باید حالت و خوب کنه  نه اگه بهدش احساس خستگی کنی.

البته همه مون روز خوب داریم روز بدم داریم ولی این همه ی روزاش بده.

اگه همین یه مورد و فاکتور بگیریم بقیه چیزها خوب  بود و دیداری با بچه ها تازه کردیم.

چرا بهمن تموم نمیشه؟؟

مژه هام و اکستنشن کردم بالاخره علی میگه شکل پلنگها شدی.

تعطیلاتی که تو خونه بگذره خیلی دلگیره ولی خب علی سر کاربود و نمیشد کاری کرد.

احتمالا تعطیلات عیدمون هم با هم همزمان نباشه و نشه بریم سفر.




به چشم زخم اعتقاد دارین؟؟من نداشتم ولی جدیدا خیلی پشت سرهم بد آوردیم علی تصادف کرد هر چند مقصر نبود، من دستبندمو گم کردم،مریضی و استرس مزخرف من؛بعد هم علی از پله ها خورد زمین  پاش خیلی درد میکنه دکتر براش ده جلسه فیزیوتراپی نوشت؛یه کار خیلی عالی برام جور شد تو یه بیمارستان،روز قبل قرارداد کنسل شدهمه ی این اتفاقها کمتر از یک ماه افتاد.از بیستم ماه قبل تا الان.که من ننوشتم اینجا.

پدر و مادر علی میگن چشم خوردین این قدر گفتن که داره باورم میشه.




البته این شرایط تو زندگی همه پیش میاد ولی برای ما پشت سرهم شد.

ماه سختی و داشتیم.ولی خدارو شکر سالمیم.