عروس پاییز

عروس پاییز

زن قوی
عروس پاییز

عروس پاییز

زن قوی

این روزها بیشتر از همیشه سعی میکنم جلوی گریه ام و بگیرم زندگی به بقیه کوفت نکنم.



من خونه بابام اینهام.

علی دنبال کارا.



هم خوشحالم.

هم ناراحت.

هم هیجان دارم.

هم میترسم.


چقدر روزها  تند میگذره.

تو باش ولی موازی باش    همراه ولی لمسم نکن

میل به ترکیب یا واکنش    یا هر چی میترسم نکن


اینهارو برای روزی مینویسم که اگه همه چی جور شد و رفتیم و من دلسرد از رفتن بودم بخونم که واقعا تنها راه پیشرفت و تو مهاجرت دیدیم که تصمیم به رفتن گرفتیم.

وقتی دوستات یکی یکی میرن.

وقتی جو زندگیت متشنجه.

وقتی دورت پر از آدمهای منفی میشه.

تنها چاره رفتنه.




کارهای اولیه انجام شده منتظر جوابیم.

چقدر دلهره پشت مهاجرت خوابیده .

وقتی اقدام میکنی بیدار میشه.




برای شب مهمون داریم.

دوستامون واسه شام میان.

یسری کارهارو دیشب انجام دادم.

قرمه سبزی داره میپزه.

مواد پیراشکی هم درست کردم.

باید پاشم جمع و جور کنم.

میوه بشورم.

کیک هویج درست کنم.

مرغهارو نواری بریدم میخوام با پودری که از کوچه مروی خریدم سوخاریشون کنم.تو یه پیج آشپزی دستورش و درست کردم.خدا کنه خوب بشه.

فعلا همینها