-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 خرداد 1395 12:39
سلام سلام من اومدم کلا اینجاروخاک گرفتههه باورتون میشه اصلا نفهمیدم این روزها چطوری گذشت؟ تنها کار مفیدم این بود که رفتم واسه روزهای فرد هم بدنسازی ثبت نام کردم کلا میخوامممم یه بدنی بسازم واسه عروسی که همهکیف کنن خب وزنم کم کردم که متاسفانه صورتم لاغر شدددددددد حالا میخوام ناشتا ژله بخورم میگن صورت و پر میکنه... واسه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 11:14
از آتلیه زنگ زدن 25 تیر بریم برای عکسای اسپرت و گفت آخرای مرداد هم بریم باغ برای گرفتن عکسهای عمارت و گرفتن کلیپ. باید دو بار عروس بشم..... دوستان هر کسی ایده برای لباسهای عکس اسپرت داره ارایه بده برای مدل مو هم اگر ایده دارین بگین. مرسیییییییی
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 اردیبهشت 1395 14:33
سلام دوستای گلم آنیسا جونم کجایی؟؟؟؟؟ بیا بگو یه گوشه ای با فرهادت خوشبختی و وقت نوشتن نداری... یک ماهه نمینویسی دلتنگتم..... شبنم تو کجایی؟؟؟؟؟ مینو تو خوبی؟؟؟؟؟ دوستای وبلاگی که واقعا وابسته تون شدم و نبودنتون دلتنگم میکنه..... به زودی از اینجا اسباب کشی میکنم.آدرسش هم به دوستهای خیلی محدودم میدم.... پیرو جمله آخر...
-
یه پست کاملا خاله زنکی
دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 12:54
سلام دوستای خوبم.با گرما چه کار میکنید؟؟؟ ما که به زور تحمل میکنیم. خب پنجشنبه تا اینجا گفتم که شام قرار بود بریم بیرون. داشتیم حاظر میشدیم که دختر عمه همسر (مریم) زنگ زد که شما ماشین نیارید ما میاییم دنبالتون ما هم اکی دادیم. مریم و شوهرش محمد شش ماه بعد از عقد ما عروسی کردن.زوج خوبین و من دوسشون دارم. اومدن دنبالمون...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 اردیبهشت 1395 16:31
سلا دوستای خوبم. دیشب علی اومد. برام یه گردنبند اوچولو آورده. حالا عکسشو میذارم. امروز رفتیم مزون اندازه هامو گرفت و دانتل هم انتخاب کردم. مرداد وقت پرو اولمه. الان خونشونیم.علیم خوابه.منم اومدم چند خط بنویسم و برم. قراره شام با پسرعمه اش و خانومش بریم فرحزاد..... من یکم سرما خوردم صبح داشتیم میرفتیم لباس گرم پوشیدم....
-
مهاجرت
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 13:04
سلام خوبین دوستای نازنینم؟؟؟ کاشت ناخنامو برداشتم دیرزو یکم درد داشت ولی الان خیلی خوبههههههه.... احساس سبکی مضاعف دارم اول مرداد میرم برا کاشت دوباره یه چند وقته یه فکری ذهنمو درگیر کرده... با این که خیلی به پدر و مادر وابسته ام اما دوست دارم برای مهاجرت اقدام کنیم. فکرشو همسر اوایل عقدمون انداخت تو سرم... واسه همینم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 19 اردیبهشت 1395 11:14
حذف شد
-
رمز1111
پنجشنبه 16 اردیبهشت 1395 16:53
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 16 اردیبهشت 1395 11:51
سلام عشقای من سارای گلم دیروز یادم داد عکس بذارم پست پایین هم من امتحانی گذاشتم که اکی بود و بالاخره من تونستم عکس بذارم البته که با کمک سارای عزیز دلممممممممم. میبوسمت خوشگل خانومممم الان متاسفانه سر کارم اونم روز تعطیل.. برم خونه عکس انتخابی لباس عروس و سرویسو میذارم فعلااااا
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 15 اردیبهشت 1395 23:06
یکی از یهمن ماه برام هی کامنت میذاره و قسم میده که تایید نکنم. اوایل مهم نبود برام الان خسته ام کرده. به نظرتون تو یه پست ازش بنویسم بیخیال من میشه؟؟؟ بنویسم راجع بهش یا نه؟؟؟؟؟
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 12 اردیبهشت 1395 21:57
سلام خوبید دوستای گلم؟؟؟ یه رابطه ای هست بین نوشتن و حس نوشتن.یعنی هر چی بنویسی مدام حس نوشتن تقویت میشه و هر چی ننویس به سمت ترک نوشتن سوق داده میشی و من حتی به فکر حذف وبم افتاده بودم. من هم به نت دسترسی داشتم هم وقتشو داشتم فقط حرفی نداشتم بزنم. بگذریم. بریم سراغ تعریفیها. یادتون میاد گفتم میخوام برم اراک برای...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 6 اردیبهشت 1395 19:44
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 6 اردیبهشت 1395 18:15
حالم داره هر روز بهتر و بدتر میشه.....
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 5 اردیبهشت 1395 12:17
سلام دوستای گلم خوبین؟؟؟؟ منم خوبم خدارو شکر ملالی نیست جز دوری همسرم. پنجشنبه که من سر کار بودم تا عصری.بعدشم شام رفتیم خونه خواهرم اینا به مناسبت روز پدر. که دیگه به درخواست خود بابام براش کارت هدیه گرفتیم که همونجا دادش به مامانم .الهی فداش بشم پدر من یه پدر نمونه است که من عاشقشم. تکیه گاه منه قربونش بشم. بعد عقدم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395 20:01
سلام دوستای گلم خوبی خوش میگذره؟؟؟ خب خدارو شکر. منم خوبم و روزها مثل هم میگذره. من تو یکی از شعبات یه مر کز آموزشی حسابدارم. شیوه استخدام هم اینه که دفتر مرکزی بعد از پذیرشهای اولیه طرف و میفرستن یکی از شعبات برای آموزش.. بعد از عید یه دختر خانوم به شعبه ما معرفی شد که آموزشش بدیم برای شعبه سعادت آباد. این خانوم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 فروردین 1395 23:09
بالاخره طلسم شکست و من باشگاه ثبت نام کردم روزهای زوج کلی ذوقش و دارممممم نیست خیلی وقت دارم کلا همش بیرونم این روزها یکمم برگشتنی تو هفت حوض چرخیدم و طلاهارو نگاه کردم. کلا من خیلی مودیم امروز افتادم رو مود خرید سرویس عروسیم. به همسر گفتم بریم بخریم دیگه کلافه شده گف تو که همش دنبال لباس بودی چی شد پس؟؟؟؟ دیدم راست...
-
قسمت
شنبه 28 فروردین 1395 23:22
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 26 فروردین 1395 11:06
بعدا نوشت: انتقالی همسر تقریبا منتفی شد ولی من قویتر از این حرفهام. خدا کمکم میکنه.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 25 فروردین 1395 23:49
عشق تو پابندم کردم آخرش اما چی شد عشق تو بازنده ام کرد.... جامو تو قلبت نگه دار حتی اگه پیشم نباشی......
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 20 فروردین 1395 19:29
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 فروردین 1395 17:58
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 14 فروردین 1395 23:29
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 فروردین 1395 01:23
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 فروردین 1395 23:30
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 2 فروردین 1395 13:01
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 فروردین 1395 23:54
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 فروردین 1395 22:12
نه امشب که هرشب که حالم خرابه یه جزیرم که دورم یه دریا سرابه من عادت نکردم به شبهای سردم به اینکه نباشی نه عادت نکردم قسم خورده بودم اگه ا ز تو جداشم دیگه حتی یه لحظه تو فکرت نباشم ولی دیدم نمیشه نمیشه نمیشه که فکرت نباشم نه دیروز و نه فردا همیشه قسم خورده بودم اگه از تو جداشم دیگه حتی یه لحظه تو فکرت نباشم ولی دیدم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 اسفند 1394 14:02
سلام دوستان گلم میگن هر چی نوشته بشه و ثبت بشه کائنات تمام تلاششو میکنه که اتفاق بیفته.حالا واسه من برعکسه. یادتونه گفتم روابط علی و بابا خوبه؟؟؟؟ دیروز صبح خواهرم و شوهرش خونمون بودن. من داشتم کمدمو میچیدم. اما صداشونو کامل میشنیدم ما هر سال شبی که فرداش سال تحویله یه مهمونیه خودمونیه کوشولو میگیریم. دیروزم مامان گفت...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 26 اسفند 1394 18:40
سلام هستم زنده ام تا الان سر کار بودم فردا هم باید برم از صبح بشینم تو آرایشگاه تا عصر کلیم کار دارم. به معنای واقعی خسته وله شدم این چند روز ففط کار و کار وکار. با بدبختی جمع شد امروز.گردنم و کتفم به شدت دردناکه از خستگی و کار زیاد از بس پشت سیستم نشستم با این صندلیهای افتضاح اداره ما و بعد که میخواستم برگردم خونه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 اسفند 1394 19:50
سلام دوستای گلم خوبید؟؟؟؟ کلی دلم براتون تنگ شده بود عزیزای من. یادتونه یه بنده خدایی میگفت از اول این هفته تعطیله؟؟؟ تعطیل نشد که هییییچ تازه امروزم که همه تعطیلن رفت سر کار تا ساعت ۶. تازه فزدا هم باید برممممم. خب بریم سراغ پنجشنبه که من مرخصی بودم. که خواهر وقت نشناس من زنگ زد که بن منو دادن من کار دارم شما برید...